صفحه اصلی


شهادت شهید شیخ فضل الله نوری
چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ - روابط عمومی

نیروهای سپهدار تنکابنی و بختیاری تهران را فتح کردند و مشروطه خواهان بر پایتخت مسلط شدند. در این بحبوحه فوج مجاهدان اداره شهربانی را قبضه کردند و یپرم ارمنی به ریاست شهربانی رسید. پس از فتح تهران خیرخواهان و نزدیکان به آیت اللّه شهید گفتند برای حفظ جانتان به سفارت روس پناه ببرید. سفیر روس هم از وی دعوت کرد که اگر به سفارت نمی آید، اجازه دهد پرچم روس را روی بامش به اهتزار درآورند تا مصونیت پیدا کند؛ ولی او نپذیرفت و گفت:

برای یک عالم اسلامی ننگ است که پناه به کفر ببرد.

سفیر عثمانی از این موضوع اطلاع یافت و از وی خواست به آن سفارت پناه ببرد که دولتی اسلامی است؛ ولی آیت اللّه شهید به نزدیکانش گفت: یک عمر نان علی را خورده ام، این آخر عُمْری نمی خواهم وام دار ... باشم.

سرانجام عصر روز سیزدهم رجب سال 1327 او را که حتی به گفته دشمنانش اعلم علمای تهران بود، به جرم مخالفت با مشروطه کذایی و گذراندن اصل دوم متمم قانون اساسی، به میدان توپخانه و به پای دار بردند.

در آن حال آن مرد بزرگ هفتاد ساله، بدون این که رنگ ببازد و از خود ضعف نشان دهد، این آیه شریفه را می خواند: «و افوض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد». و می گفت: «اگر نا مهربان بودیم، رفتیم». هنگامی که به پای دار رسید، عمامه اش را از سر برداشت و به طرف مردم پرت کرد و گفت: عمامه را از سر من برداشتند، از سر دیگران هم بر می دارند.

و لحظه ای بعد در بالای دار، جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ در حالی که مردم فریب خورده و طرفداران مشروطه به شدت کف می زدند و شادی می کردند!

واقعا روانشاد، جلال آل احمد، چه زیبا می گوید: من نعش آن بزرگوار را بر سردار هم چون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.

در پایان خاطره جالبی را درباره نوشتن تارخ مشروطه بیان می کنم. وقتی در سال 1341 شمسی این قسمت از کتاب «نهضت دو ماهه روحانیون» را در قم می نوشتم، ناگهان متوجه شدم که عصر روز سیزدهم رجب است و از این جهت تکان سختی خوردم و تا لحظاتی ناراحت و منقلب بودم. همین نکته را هم در پاورقی آن صفحه نوشتم. عجیب تر این که وقتی هیجده سال بعد (سال 1359) همین واقعه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» که یازده جلد است می نوشتم، باز متوجه شدم عصر روز سیزدهم رجب و نزدیک غروب است! و جالب تر این که صبح همان روز، نخستین «مجلس شورای اسلامی» که حاج شیخ فضل اللّه آن را می خواست به امر حضرت امام خمینی (جانشین به حق حاج شیخ فضل اللّه) با شکوه هر چه تمام تر افتتاح شد.

 





  نام و نام خانوادگی :
  

  نظر شما :
  • نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نخواهد شد.
  • لطفآ از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمائید.
  • نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابند.