صفحه اصلی


ویژه نامه ولادت امام هادی (علیه السلام)
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - روابط عمومی

 اوضاع سیاسی زمان امام هادی علیه السلام

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۲۰ ه.ق در مدینه به امامت رسیدند. آن حضرت ۱۳ سال اول امامت خود را در آن شهر سپری نمود و ضمن بهره رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آّنان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیه السلام مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

فعالیت های امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

در ادامه نگاه موشکافانه حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) درباره شرایط حکومت طاغوت و مبارزات و تربیت شبکه گسترده ای از خواص، اندیشمندان و محبین شیعه در گستره آن روزگار اسلام به دست حضرات معصومین امام جواد، عسکری و خصوصا هادی را در می یابیم.

حضرت هادی علیه السلام چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی می کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترک به خود را  – با ترک های خودمان، ترک های آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود- که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مومنان را نمی شناختند و از اسلام سر در نمی آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم می شدند و با عرب ها – مردم بغداد- اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده قابل توجهی از بزرگان شیعه دز زمان امام هادی علیه السلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام – با نامه نگاری و …- برساند. این شبکه شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دور دست و در همه اقطار دنیا، همین عده توانستند رواج بدهند و روز به روز تعداد افرادی که مومن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه این کار ها را در زیر برق شمشیر تیز و خون ریز همان شش خلیفه و علی رفم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره شهادت امام هادی علیه السلام هست که از عبارت آن معلوم می شودکه عده قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به گونه ای که دستگاه خلافت هم آنها را نمی شناخت؛ چون اگر می شناخت، همه شان را تار و مار می کرد. اما این عده چون شبکه قوی ای به وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمی توانست به آنها دسترسی پیدا کند.

یک روز مجاهدت این بزرگواران (حضرات معصومین امام جواد، امام هادی و امام علی نقی علیهم السلام) به قدر سال ها اثر می گذاشت. یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سال ها کار کنند، در جامعه اثر می گذاشت. این بزرگواران دین را همین طور حفظ کردند، و الا دینی که راسش متوکل و معتز و معتصم و مامون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی بی اکثم، که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکی علنی بودند؛ اصلا نباید بماند، باید همان روزها به کل کلک آن کنده  می شد، تمام می شد. این مجاهدت و تلاش ائمه علیه السلام نه فقط تشیع، بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص اولیای خدا. اگر اسلام انسان ها کمر بسته نداشت، نمی توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین می رفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین می رفت، تمام می شد و اصلا هیچ چیزش نمی ماند. اگر هم می ماند، از معارف چیزی باقی نمی ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلی شان تقریبا هیچ چیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در اس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیر طبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در را این کار بزرگ، کتک خوردن، زندان رفتن و کشته شدن هم هست، که اینها برای این بزرگواران چیزی نبود.

در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی  شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است. وجود و کلا و نواب و همین داستان هایی که از حضرت هادی و حضرت عسکری نقل می کنند – که مثلا کسی پول آورد و امام معین کردند چه کاری صورت بگیرد- نشان دهنده این معناست. یعنی علی رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا،  و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوی، و حضرت رضا سلام الله به نحوی، ارتباطات با مردم همین طور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده. منتها آمدن حضرت به خراسان، تاثیر خیلی زیادی در این امر داشته است.





  نام و نام خانوادگی :
 

  نظر شما :
  • نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نخواهد شد.
  • لطفآ از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمائید.
  • نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابند.